فاطمهفاطمه، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 15 روز سن داره

خاطرات دخترم

قسمتی از شیرینکاریهای نازنینم

السلام علیک یا فاطمه الزهرا در ایام سوگواری حضرت زهرا س هستیم .و شاید از همه شیرین تر بین تمام کارهات من و بابایی تا الان اینقدر ذوق زده نشده بودیم : اولین قدم را که در روز 16 فروردین به جلو برداشتی صدای هورا و دست زدن ما ها در امد وقتی کلید برق رو 21 /1/90روشن و خاموش کردی ذوق زده شدیم ، وقتی 26/1/90 به زهرا گفتی دَ دا یا به با با گفتی دادا داشتم بال در می اوردیم، ووقتی 27/1/90 اولین دندان شیری بالاییت نیش زده بود و بی قراری می کردی و هی توی گوش خودت میزدی برایم شیرین ولی سخت گذشت، اما زمان28/1/90 که دیدم برای اربابم حسین به سینه می زدی انگار تمام لذتهای تورا فراموش کردم وتمام هیجان زندگیم را در تو خلاصه می دیدم که تو ناخودآگاه بدون ا...
5 دی 1390

محرم 90 - 14/9/90

امسال فاطمه یکسال دیگر از محرم را سپری و برای ابا عبدالله عزاداری کرد انشاالله در پناه ارباب تا آخرین قطره خونش رو برای ابا عبدالله و فرزندانش وقف کنه .مادر عاقبت به خیر بشی و  اون دستان و  سینهای که برای ارباب میکوبی گنجینه معرفت الهی و نزول برکات باشه. ...
5 دی 1390

نجواهای در گوشی با دختر نازم

سلام بر اباعبدالله الحسین و فرزندانش و سلام بر تو دختر ملوسم   بعد از مدتی نچندانن دور آمودم تا گوشه ای از واگویهای شبانه ام را برایت به یادگار بنویسم. امیدم تو زیبا ترین هدیه الهی به زندگیم هستی .با توبودن در این مدت زمان ۹ماه، انتظار هر ماه برایم معنا شد . با تو فهمیدم منتظر کیست؟ انتظاری که هیچ دخالتی در آن نداری و همه در دست توانای قادر تواناست .حتی نمی دانی به چه ختم می شوی و به چه هویدا ! انتظاری که باید فقط باتوکل به فرج و زیباییهای ظهورش فکر کنی تلاش برای تکامل و زیستنت  در این کلبه کوچک شگفت انگیز ترین حقیقت دنیاییست. زمانهایی که برای سرگرم کردن خود به دنیای کوچکت وارد می شوم و احتیاجاتت را بررسی می کر...
10 ارديبهشت 1390

عیدانه 90

سلام و عید زیبایتان مبارک امسال ماعیدمان را در کنار حرم شریف عبد العظیم حسنی با فاطمه عزیز تحویل کردیم و امسال اولین عیدانه دخترمان بود. گلم توکالاسکه خواب بود. امسال را مقام معظم رهبری سال جهاد اقتصادی نامیدند.امیدوارم که بتوانیم جهادی در این مسئله با الطاف خداوند داشته باشیم. بعد از سال تحویل با بابایی رفتیم حلیم گرفتیم جاتون خالی خوردیم و خوابیدیم آخه بابای بیچاره  فردا صبح باید میرفت سازمان . راستی همسری همون جا دوتا کارت هدیه بهمون عیدی داد . دستش درد نکه . فردا صبح مامانی زنگ زد گفت پس چرا نیومدید سبزه پشت در خشک شد براشون توضیح دادم که همسری نیست خلاصه دایی حسین اومد دنبالمون و رفتیم عیدیدنی مامان جون . خیلی خ...
21 فروردين 1390

فاطمه به دنیا اومد

      سلام به تمام زیبایی های هستی و سلام برآفریننده کل زیباییها و مخلوقات . سلام بر تمام اونایی که لذت مادر شدن را درک کردند..... انقدر ذوق زده شدم که نمی دونم چه جوری بر ات روزت را تعریف کنم . حالا معلوم شد که مثل مامان عجولی . قربونت برم ناناز مامان و بابا. روز چهار شنبه ۲۶/۳/۸۹ و قتی از خواب برای نماز صبح بیدار شدم دلم درد میکرد دوباره مثل چهارشنبه پیشُ نماز صبحم رو خوندم و گفتم برم بخوابم شاید خوب شم . صبح ساعت ۸.۳۰ با درد بلند شدم و احساس کردم حالم یه جور دیگه اس.......... به مامان جون زنگ زدم و شرح حالم رو گفتم گریه ام گرفته بود آخه تنها بودم مامانم هی می خن...
20 فروردين 1390

عکسای سیسمونی

پنجشنبه و جمعه بعد از کلی خستگی مامان جون و خاله زهرا برات اتاقت رو چیدن امیدواریم به سلامتی بیای و از فضای اتاقت لذت ببری.   ...
20 فروردين 1390