فاطمهفاطمه، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 11 روز سن داره

خاطرات دخترم

نجواهای در گوشی با دختر نازم

1390/2/10 13:44
نویسنده : مامان
887 بازدید
اشتراک گذاری

سلام بر اباعبدالله الحسین و فرزندانش

و سلام بر تو دختر ملوسم 

 بعد از مدتی نچندانن دور آمودم تا گوشه ای از واگویهای شبانه ام را برایت به یادگار بنویسم.

امیدم

تو زیبا ترین هدیه الهی به زندگیم هستی .با توبودن در این مدت زمان ۹ماه، انتظار هر ماه برایم معنا شد . با تو فهمیدم منتظر کیست؟

انتظاری که هیچ دخالتی در آن نداری و همه در دست توانای قادر تواناست .حتی نمی دانی به چه ختم می شوی و به چه هویدا !

انتظاری که باید فقط باتوکل به فرج و زیباییهای ظهورش فکر کنی

تلاش برای تکامل و زیستنت  در این کلبه کوچک شگفت انگیز ترین حقیقت دنیاییست.

زمانهایی که برای سرگرم کردن خود به دنیای کوچکت وارد می شوم و احتیاجاتت را بررسی می کردم مرا سخت به فکر فرو می برد و انگار طعم انتظار و آماده سازی مهمات برای فرج را برایم به منظر می نشاندی

عشق مادرانه بدون روییتت شعله های اشتیاق برای آمدن مولایم را در وجودم زنده می کرد.گرچه آلوده ام به دنیایی خویش و از فقر دانایی برای تامین مهمات ظهور مولایم در رنجم ولی باز هم لذتبخش است حتی اندیشیدن به او .

در آن زمان دستان کوچکت در تنگنای سینه ام لمس شدنی بود به این می رسیدم که چگونه و چطور باید به دستان پر توان فرج مولایم در زندیگیم برسم

درک حرکات تو زیبا ترین حس را از دنیای بیرون برایم ترجمه می کرد و شنیدن طپشهای قلبت از دستگاههای دنیایی برایم آرامش را دستیافتنی تر می کرد.

زیبا ترین هستی زندگیم !

با مهربان پدرت به انتخاب نام مشغول بودیم و از ۴ماهگیت نام تورا فاطمه نهادیم تا.........

فاطمی به انتظار ظهور مولایت در این هجوم فتنه ها زندگی کنی  !

همت کنی و بشناسی علی ع که بود و چطور فاطمه س برای او زندگیش را به شهادت رساند.

شیوه زندگیت را به  صراطی انتخاب کنی که حسینها را برای او به مسلخ عشق بفرستی و زینب های زندگی را دریابی  و او را به  همراهی حسین زمانت هدایت کنی!

انشائ الله .

و دیگر برای به آغوش کشیدنت راهی نمانده و امیدوارم آمدنت فصل جدیدی برای رسیدن به حقیقتمان باشد. 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

mehrabi
5 اردیبهشت 90 16:18
سلام فاطمه جان من از همکاران مامانی تو دانشگاه هستم و امروز برای اولین بار به وبلاگ قشنگت سر زدم خیلی لذت بردم و امیدوارم همیشه سالم و سلامت باشی
خاله سمیه
12 آذر 91 15:00
خاله جون خیلی دوست دارم نگاه قشنگت منو یاد تمام مهربانی های بابات می اندازه و دلم می خواست هیچ وقت تو آن همه مهربانی را از دست نمی دادی هرچند که می دانم او با توست و در دنیای قشنگ کودکانه ات با تو نجوا می کند سلام ما را هم به بابایت برسان امیدوارم همیشه زیرسایه مادر مهربانت سالم باشی