فاطمهفاطمه، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 2 روز سن داره

خاطرات دخترم

شش ماهگیت مبارک

1390/1/20 11:17
نویسنده : مامان
744 بازدید
اشتراک گذاری

محرم -شش ماهگی

سلام به دخترنازم

خدایا شکرت دخترم شش ماه شد ممنونم از لطف بیکرانت .انگار دیروز بود که تورا به دل میکشیدم و آرزوی دیدنت را داشتم.

اومدم بگم یه کم قصه دارم نمی دونم تو بذارم و برم سر کار با این تحول زندگی دوباره چکار کنم .خانومی یه کم سر ماخوردی که انشاء الله خوب می شی. البته برای مامان جون نگهداریت سختر شده.

اولین محرم و غم امام حسین علیه السلام برتوگذشت امیدوارم غمش همیشه در دلمان بماند تا تبدیل به شعور گردد.راستی هفته آخر پنج ماهگیت را داشتی به سر مبردی که رو حضرت علی اصغر لباس سقایی به تنت کردم تا پارسال داغ حضرت علی اصغر(ع) برام زیاد ملموس نبود داغدار بودم ولی امسال جور دیگر گذشت.انشاءالله تمثل به لباس حضرت توسلی باشد تا نگهداریت کند و در عفت دستانت را به حضرت رقیه بدهدو باشد که مایه عزت اهلبیت گردی.

با اون لباس مشکی که خاله زهرا برات دوخت خیلی ناز شده بودی . قبل از محرم سعی کردم یه پاپوش و یه روسری از سر لباست برات درست کردم که با اون جوراب شلواری مشکیت واقعا محشر شدی.

از سه هفته پیش (جمعه  ۵/آذر ) شروع به غذا خوردن کردی . قربونت برم با بااون غذا خوردنت

اولین حریره بادوم   را برات درست کردم و با قاشق یه قاشق بهت دادم بازم می خواستی و لی نمی شد قدم قدم . ولی حالا دیگه برات سوپ درست میکنه مامانی.

تو این روزها خودت میشینی

نون و لیموشرین که میبینی غوغا میکنی انقدر دست و پاهات رو تکون می دی که نگو همه می خوان یه چیزی بهت بدن بخوری  عشق بابا این شده که نون بربری می ده دست و تو هم شروع می کنی به خوردن

عاشق پارچه خوردنی .به  رو فرشی هم رحم نمی کنی دولا میشی رو فرشی را اونقدر میکشی تا جمع شه و تو دست بیاد بعد شروع می کنی به خوردن.

راستی نگفتم برات که صبحهایی که  میبریمت خونه مامان جون بعضی روزها تا مامان بیدار شه بابا نگهداریت می کنه و باهات بازی میکنه.

 تلفن یا کنترل تلوزیون که بهت بدن ذوق میکنی و شروع می کنی به خودتو تکون دادن

پاهاتو می کشی تا بکنی تو دهنت و شروع میکنی به میک زدن.

یه جغجغه رو میکنی تودهنت و با یکی دیگه جغجغه هات شروع می کنی به اون زدن انگار داری ساز می زنی.

عصبانی که میشی شروع میکنی به بوووووووووووو کردن.گاهی اوقات برای جلب توجه هم شده بوووووووووو می کنی.

قلقلکی هم هستی تفریح خاله زهرا قللک دادن و آهنگ برات گذاشتن . خندهات دل همه رو برده.

 

خاله سمیه هم با دوربینش همش توثبت لحظاته .

حسن آقا هم اسباب بازیهاشو (حیووناتشو) جمع کرده اورده خونه مامان اینا و تلاش می کنه برای سرگرم کردنت .خودشو به شکل تمامی حیونا در می آره تا تو بخندی تو هم گهگاهی تفضلی می کنی و یه لبخند اونو مهمون می کنی .

نازنین دختر انشاءالله سلامت و سر بلند باشی و ماهها بیایم و برایت به پاس سلامتی شاکر خدا باشم وبنگارم موفقیتهای زندگیت را.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)